امروزه رسانههای جمعی و شايد در يك نگاه همهجانبهتر پديده نوظهور شبکههای اجتماعی، نقش عمده و مهمی را در عرصه معادلات جهاني بر عهده دارند و این دستاورد بشري هماكنون تبديل به منشأ بسیاری از تحولات شده است. در عرصه سياسي، شبکههاي اجتماعي امروزه چنان قدرت يافتهاند که همانند ناظري دقيق تمامي فعاليتهاي سياسيون را در عرصههاي مختلف رصد و آنها را لحظهبهلحظه اعلام عمومي ميکنند. از اين نگاه بايد گفت که نفوذ شبکههاي اجتماعي در عرصههاي مختلف در کشور ما به خوبي توانسته سهم معتنابهي در امور نظارتي و کنترل عرصههاي مختلف و بويژه عرصههاي سياسي را به خود اختصاص دهد. در حال حاضر شبکههاي اجتماعي در ايران رسانة تودهها هستند تا شبکه قدرتها و قدرت نظارت آنها تا حدي است که تمامي مسؤولان و سياسيون را در هر گونه اقدام و عمل محتاطتر کرده است. زیرا اين رسانهها به دليل اينکه در محتوا خودتوليد و در پخش خودگردان و در دريافت خودگزين هستند؛ ظرفيت و امکان سانسور را ندارند و درکسري از ثانيه تمامي اتفاقات را با ذکر جزييات آن در ابعاد ملي و بينالمللي منتشر ميسازند.
پيش از اين، مشارکت سياسي مردم محدود به فعاليت هاي رأيدهي و شرکت در انتخابات بوده است. ظهور شبکههاي اجتماعي سبب شده که مشارکت مردم در امور سياسي گستردهتر شود. سطح، عمق و مناسبات امر سياسي از مجراي شبکههاي اجتماعي گستردهتر شده است. امــروزه مشــارکت سیاســی بــه عنــوان مهمترین شاخص توسعه سیاسی ملتهـا بـه امري گریزناپذیر تبدیل شده است و دولـت هـا نیـز ناچارنـد براي کسب مشروعیت بـه افزايش مشـارکت سیاسـی مردم تن دهند. از طرف دیگر، میزان بالاي مشارکت سیاسـی مـردم در زمینـه تصـمیمات و خـط مشيهاي سیاسی بر فرهنـگ توسـعهیافتـه و توسـعهیـافتگی فرهنـگ سیاسـی آن جامعـه دلالت دارد. فردي که در خانه حضور دارد و از طريق تلفن همراه خود پيام سياسي ارسال ميکند، در حقيقت نمونهاي از مشارکت سياسي است. زنان پيش از اين غيرسياسيتر بودند اما شبکههاي اجتماعي سبب مشارکت همهجانبه اقشار مختلف و بويژه زنان و تأثيرگذاري بيشتر آنان بر مناسبات سياسي در جامعه شده است.
از آنجا که در بسياري از کشورها، رسانهها اغلب در انحصار دولت است و بهطور طبیعی دولتها از آن برای تحکیم حضور و مشروعیت خود بهره میبرند، وجود شبکههاي اجتماعی به ابزاري براي اطلاع رسانی و افزایش بینش سیاسی مردم و شکستن انحصار رسانهاي در این کشورها تبدیل شده است. شبکههای اجتماعی آگاهی را در بین اقشار مختلف مخصوصاً قشر جوان بالا برده، توجه آنها را به آنچه در اطرافشان میگذرد، جلب نموده و فرآیند درک تحولات را تسهیل و تسریع کرده است. قدرت اين امر در بسياري از کشورها تا بدان حد بالا بوده که رسانههاي عمده و اصلي در اين کشورها ناچار از دنبالهروي در مسيرهايي است که شبکههاي اجتماعي ايجاد ميکنند. اين امر در کشور ما نيز مصداقهایي داشته است که از جمله ميتوان به افشاي فيشهاي حقوقي نجومي اشاره کرد.
بهرهگيري نزديك به 20 ميليون نفر از دامنه شبكههاي مجازي در ايران و مخابره فوري رويدادها و اتفاقات گوشه و كنار كشورمان، توانسته تا حد زيادی، بازرسي و نظارت همگاني را بر عملكرد نهادهاي مختلف اعم از دولتي و خصوصي ايجاد كند و زمينه را براي ايجاد تغييرات در روابط و بويژه روابط قدرت ايجاد کند.
امروزه هيچکس بر نقش انکارناپذير اطلاعرساني در تصميمسازي مسؤولان ترديدي ندارد. هرچه تبادلات و مناسبات از مجراي شبکههاي اجتماعي بيشتر باشد، اطلاع رساني درباره جزييترين مسايل از پايينترين سطوح جامعه به بالاترين سطوح آن با سهولت بيشتري صورت ميگيرد. اين اطلاع رساني بهموقع نهايتاً خود را در تصميمسازي هاي کلان و ملي نشان خواهد داد و در حقيقت بهگونهاي عمل خواهد شد که گويا تقسيمبنديهاي ملي در مقياسهاي بسيار کوچکتر صورت گرفته است. زیرا در فضاي شبکههاي اجتماعي هر فرد به عنوان يک رسانه، گزارشگر و بازرس عمل ميکند.
به نظر ميرسد که ميتوان براي استفاده از اين فرصت طلاييِ شبکههاي اجتماعي در جهت همگرايي ملي نيز استفاده کرد. نمونه اخير آن را همين چند روز قبل در کشور ترکيه شاهد بوديم که پس از تسلط کودتاچيان بر تلويزيون اين کشور، رييسجمهورِ آن از طريق رسانههاي اجتماعي مردم را به وحدت در برابر کودتاچيان فرا خواند و در نهايت با اتحادي که ميان اقشار مختلف از طريق رسانههاي اجتماعي ايجاد شد، کودتا نافرجام ماند. اگر رسانههاي اجتماعي بتوانند ارکان اتحاد ملي از قبيل دين، مليت، فرهنگ و سرزمين مشترک را مورد تأکيد قرار دهند، ميتوانند عامل ايجاد وحدت در عرصههاي مختلف و بويژه عرصه سياسي باشند.
نظر شما